درسی کوتاه از قیام امام حسین(ع)
1.(بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص 103)
1.(بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص 103)
در رابطه با آشنایی و شناخت دوران پهلوی کتب و منابع گوناگونی وجود دارد که هر کدام به نوبه خود نشان دهند و گویای قسمتی از این دوران هستند. در این مورد کتاب مجموعه خاطرات اسدالله علم (نخست وزیر و وزیر دربار) از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. پس از واقعه 15 خرداد 1342 که در زمان نخست وزیری علم صورت پذیرفت و برخورد قاطعانه و سرکوبگرانه با روحانیون و معترضان باعث شد که وی به شاه نزدیک تر شود. به نوعی میتوان اسدالله علم را به عنوان مرد روزهای سخت شاه پذیرفت. پس از دوران کوتاه نخست وزیری، به مقام وزارت دربار رسید و تا سال 56 در این پست باقی ماند.

عکس از مرکز اسناد انقلاب اسلامی
مجموعه خاطرات اسدالله علم به ویراستاری ارزشمند جناب آقای علینقی عالیخانی در شش جلد توسط انتشارات مازیار به چاپ رسیده است. اطلاعات سودمندی که آقای عالیخانی به صورت پاورقی در ذیل مطالب برای فهم هر چه بهتر موضوعات و درک وضعیت آورده بودند یکی از جاذبههای مطالعه این مجموعه برای من بود.
پینوشت: در مورد این کتاب بیشتر خواهم نوشت.
بنا به نظر عدهای از صاحب نظران و متفکران، علل جرقههای اعتراضی را که در سالیان بعد تبدیل به انقلاب اسلامی شد میبایست در حوادث و رویدادهای خرداد 1342 جستجو نمود.

5 خرداد 1342 شاه در سخنرانی خود در کرمان مخالفان با اصلاحات ارضی را دو دسته برمیشمرد: مرتجعین سیاه و خائنین سرخ. منظور از مرتجعین قشر روحانی جامعه و خائنین سرخ نیز کمونیستهای فعال بودند. پس از این سخنرانی، امام خمینی به مناسبت عاشورای حسینی سخنرانی تندی در 13 خرداد نمودند. پس از این سخنرانی، در شهرهای مختلف مراسم عزاداری با شکوهی به پیروی از دستورات آیتالله خمینی برپا شد.[1] دو روز پس از این سخنرانی و در بامداد 15 خرداد امام خمینی بازداشت و به تهران منتقل شد. صبح این روز در قم تظاهراتی در اعتراض به بازداشت امام خمینی برگزار شد. گستره اعتراضات محدود به قم نبود و به شهرهای دیگر نیز کشیده شد. تبریز، شیراز، قزوین و تهران از جمله شهرهایی بودند که مردم در اعتراض به دستگیری امام و به رهبری روحانیون دست به اعتراض زدند. در تهران و شیراز به مانند قم حکومت نظامی اعلام شد. اصناف و بازاریان تهران از رفتن به مشاغل خود سر باز زده و به تظاهرات پرداختند. اعتراضات تهران تا روز بعد نیز ادامه یافت. قوای نظامی و پلیس در سر پل باقرآباد صدها دهقان کفن پوش را که قصد الحاق به جنبش مردم تهران را داشتند به مسلسل بستند و عده زیادی از آنان مقتول و مجروح شدند. [2] در مورد تعداد کشته شدهها و زخمیها 15 هزار نفر[3]، بیش از 5 هزار نفر[4] و 86 کشته و 193 زخمی در تهران [5] نقل شده است.
چندی است خاطرات اسدالله علم به صورت کامل منتشر شده که در جلد اول آن، علینقی عالیخانی (ویراستار این مجموعه) به شرح حادثه 15 خرداد 1342 میپردازد. از آنجایی که این حوادث در زمان نخست وزیری علم اتفاق افتاد، به نظر میرسد که بیان مستقیم این مهم خالی از لطف نباشد.

"گرفتاری دیگر علم، تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر بود که از همان اوان رفراندوم آغاز شد و در بهار 1342 گسترش یافت. جبهههای مخالف مرکب از دست چپیها، هواخواهان جبهه ملی، برخی بازاریان و روحانیان روزبهروز به فعالیت خود میافزودند و در میان آنان نقش موثر یکی از مدرسان حوزه علمیه قم به نام حاج آقا روحالله خمینی-آیتالله بعدی- که اعلامیه بسیار تندی علیه شاه و اقدامهای اصلاحی او منتشر کرده بود به چشم میخورد. علم تصمیم گرفت خمینی و چند تن دیگر از رهبران مخالف را دستگیر کند، ولی میدانست که به دنبال آن باید در انتظار واکنش خشونتآمیز و ستیزهجویانه پیروان آنان باشد. گزارشهایی که به شاه و علم میرسید، حاکی بود مخالفان هواخواهان خود را برای تظاهرات گستردهای در نیمه خرداد آماده میکنند. علم پیشبینی میکرد که این بار دیگر مسئله با فرستادن چند پاسبان و پراکنده کردن تظاهرکنندگان حل نخواهد شد و در صورت لزوم میبایست به قوه قهریه متوسل گردد. از چند روز پیش نیز در گفتگویی با شاه یادآور شده بود که در تظاهرات احتمالی آینده «... باید بزنیم»، و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد پاسخ داده بود «... یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر، وگرنه مرا مسئول معرفی کنید». وی احساس میکرد که شاه آنچنان که میبایست مصمم نیست و به همین دلیل دست و پا میکرد که خود اختیار هرگونه اقدام لازمی را داشته باشد. شاه که همواره، بهویژه در شرایط سخت، گریز از مسئولیت را هنر میدانست، به آسانی درخواست علم را پذیرفت و همه نیروهای انتظامی پایتخت را در اختیار نخستوزیر قرار داد.
علم در این روزهای حساس فعالیت خستگی ناپذیری داشت. با مقامهای انتظامی پیوسته در تماس بود و خود از کلانتریهای مناطق حساس شهر سرکشی میکرد و به همه مسئولان هشدار میداد خود را برای رویارویی با آشوبی بزرگ آماده کنند. به این سان هنگامی که در بامداد روز 15 خرداد 1342 (5 ژوئن 1963) تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد، علم آمادگی کامل داشت و به رییس شهربانی وقت، سپهبد نصیری، تلفنی دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که این دستور را به عنوان نخستوزیر میدهد و نامه موید این دستور را نیز بیدرنگ برای او خواهد فرستاد. خود نیز پس از ساعتی به دفتر نصیری رفت و از نزدیک شاهد وضع روز بود. این خونسردی و قاطعیت علم اثر بسیار مثبتی داشت و مسئولان انتظامی توانستند در چند ساعت به این غائله پایان دهند و تظاهرکنندگان را به شدت سرکوب کنند.[6]
واکنش شدید و قاطع دولت، کمر مخالفان را شکست و برای چندین سال امکان برخواستن هرگونه نغمه ناسازگاری را از میان برد. اکنون شاه پایههای قدرت خود را استوار میدید و میتوانست در میدانی بیهماورد به آن شیوهای که دلخواهش بود، حکومت کند."[7]
-----
[1] عاقلی، باقر(1379)، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر گفتار، ج 2، صص 155-158
[2] همان
[3] روزنامه کیهان، یکشنبه 13 خرداد ماه 1358، شماره 10723، صفحه اول
[4]عاقلی، باقر، همان
[5] علم، امیر اسدالله (1390)، یادداشتهای امیر اسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، انتشارات معین، جلد اول، صص 49
[6] شمار تلفات این رویداد تاسفآور را کمیسیون بیطرفی 86 تن کشته و 193 تن زخمی در تهران اعلام داشت. توضیح این که پس از 15 خرداد دولت علم به وزیران اقتصاد، دادگستری و کشور ماموریت داد میزان تلفات جانی و مالی ناشی از این واقعه را روشن کنند و برای کمک به خانوادههایی که کسی را از دست دادهاند و همچنین جبران زیان آسیبدیدگان، پیشنهادهایی اراده دهند. این وزیران به نوبه خود هر یک نمایندهای را به این شرح برگزیدند: حاج آقا رضا مجد – از خوشنامترین معتمدان بازار تهران – از سوی وزیر اقتصاد، بانو ستاره فرمانفرماییان – پایه گذار و مدیر آمزشگاه عالی مددکاری اجتماعی – ازسوی وزیر کشور و یکی از قضات بلندپایه از سوی وزیر دادگستری. این گروه پس از چندین هفته بررسی دقیق با همکاری دستیارانی که خود برگزیده بودند، آمار نامبرده در بالا را به همراه پیشنهاد جامعی برای کمک در هر مورد عرضه داشتند. دولت علم بر همین پایه اقدام و برای خانوادههایی که سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین و هزینه تحصیل کودکان خانواده را تقبل کرد. تا فرا رسیدن انقلاب هنوز خانوادههایی بودند که از این بابت از بودجه نخستوزیری ماهیانهای دریافت میداشتند.
[7] علم، امیر اسدالله (1390)، یادداشتهای امیر اسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، انتشارات معین، جلد اول، صص 47-49
![]()
دوازدهم فروردین 1358 سالروز شهادت استاد شهید مطهری است. از ایشان به عنوان یکی از تئوریسین های انقلاب اسلامی یاد می کنند که در همان اوایل انقلاب (دو ماه پس از پیروزی انقلاب) به دست گروهک فرقان به شهادت رسید. به مناسبت شهادت ایشان نظری به کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» انداختم و تلاش نمودم تا افکار و نظراتی از ایشان را که کمتر بیان شده است مطرح نمایم. نظراتی پیرامون ارکان اصلی نظام جمهوری اسلامی و چگونگی حفظ و بقای آن، مفهوم ولایت فقیه و نقش روحانیت در انقلاب اسلامی.
شهید مرتضی مطهری خاستگاه و علت اصلی و اساسی انقلاب را جریحهدار شدن عواطف اسلامی میداند و شعله ور کننده آتش انقلاب را در مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات به حضرت امام خمینی میداند.[1] وی عدالت، استقلال و آزادی را که از شعارهای اصلی و مطالبات اساسی مردم در کوران حوادث انقلاب بود به گونهای اسلامی تفسیر میکند و معتقد است که مردم عدالت، استقلال و آزادی را در سایه اسلام میخواستند.[2] ارکان اصلی بقا و تداوم انقلاب را عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی و همچنین معنویت اسلامی میداند.[3]
ایشان یکی از شرطهای تداوم و استمرار انقلاب را عدالتخواهی و لزوم حرکت در مسیر آن میداند و معتقد است "در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی بشود. حتی اگر این فرد بک مجرم واجب القتل باشد....از نظر منطق اسلام حتی اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صد بار اعدام هم برای او کم باشد، با زهم حقوقی دارد که آنها باید رعایت شوند."[4] ایشان با توجه به سیره ائمه اطهار و روش زندگی آنان نتیجه میگیرد که "...تغییر رژیم سیاسی و تغییر و تعویض پستها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جای آنها بدون دست زدن به بنیاد آن اجتماع از نظر نظامات اقتصادی و عدالت اجتماعی، فایدهای ندارد و اثر بخش نخواهد بود."[5]
از نگاه ایشان به علت اینکه انقلاب ماهیتی عدالتخواهانه دارد، وظیفه حتمی همگان چنین است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه (آزادی در معنای معقول آن)احترام بگذاریم. اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دینداری نیست. میتوان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمیتوان مردم را مجبور کرد که اینگونه یا آنگونه فکر کنند. اعتقاد باید از روی دلیل و منطق باشد.[6] آزادی اندیشه و لزوم بیان عقاید مختلف از نکات قابل توجه اندیشه ایشان است. البته شهید مطهری تفاوتی بین آزادی عقیده و آزادی اندیشه قائل شده و آزادی عقیده را غیر آزاد و آزادی اندیشه را آزاد میداند. " اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است."[7] " همانطوریکه رهبر و امام ما مکرر گفتهاند در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد، آزاد است. اما ما اجازه توطئهگری و فریب کاری نمیدهیم."[8] " من به همه این دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم، از نظر اسلام تفکر آزاد است، شما هرجورکه میخواهید بیندیدشد، بیندیشید هر جور میخواهید عقیده خود را ابراز کنید به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد، ابراز کنید. هر طور که میخواهید بنویسید، بنویسید، هیچکس ممانعتی نخواهد کرد."[9] ایشان در سخنرانی قبل از انقلاب خود در تاریخ 2/11/57 در دانشکده ادبیات بر لزوم آزادی اندیشه تاکید کرده و اینچنین بیان میکند که " من اعلام میکنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشهها، خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشهها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. الته تذکر میدهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است. توطئه ممنوع است، اما عرضه اندیشههای اصیل آزاد."[10] و در دیگر جا به لزوم آزادی اندیشه و ابراز آن اینگونه میپردازد " من به همه این دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم، از نظر اسلام تفکر آزاد است، شما هرجورکه میخواهید بیندیدشد، بیندیشید هر جور میخواهید عقیده خود را ابراز کنید به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد، ابراز کنید. هر طور که میخواهید بنویسید، بنویسید، هیچکس ممانعتی نخواهد کرد. "[11] این توصیهها تا بدانجا ادامه پیدا میکند که شکست اسلام و جمهوری اسلامی را در جلوگیری از افکار[12] و ضمانت آن را در عدالت و آزادی میداند[13]. گناه و عیب اکثریت مسلمان را در این میداند که به اقلیت بی اعتقاد، اجازه چون و چرا ندهد.[14] " من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حقظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. "[15]
ایشان همچنین تفاوت اسلام با سایر مکاتب را در این جهت میداند که اسلام معنویت را پایه و اساس میشمارد.[16]
نظر ایشان در مورد ولایت فقیه نیز جالب و خواندنی است. " ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه، خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند. نقش فقیه در یک کشور اسلامی، یعنی کشوری که در آن، مردم، اسلام را به عنوان ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدئولوگ است، نه نقش یک حاکم. وظیفه ایدئولوگ اینست که بر اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد، او صلاحیت مجری قانون و کسی را که میخواهد رئیس دولت بشود و کارها را در کادر ایدئولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار میدهد..... ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساسا فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دموکراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی، فقیه بعد از خود را تعیین میکرد، جا داشت که بگوئیم این امر، خلاف دموکراسی است. اما مرجع را به عنوان کسی که در این مکتب صاحب نظر است خود مردم انتخاب میکنند."[17]
در سخنرانیها و گفتگوهایی که در این کتاب از ایشان به چاپ رسیده است، موضوع حکومت روحانیون مطرح شده است. در گفتگوی تلویزیونی، مجری برنامه به حکومت رسیدن روحانیون را به عنوان یکی از بدیهیات بیان میکند و نظر ایشان را جویا میشود. شهید مطهری در جواب وی اینگونه پاسخ میدهند "..... از کجای کلمه اسلامی مفهوم حکومت روحانیون استفاده میشود؟ آیا اسلام دین طبقه روحانیت است؟ آیا اسلام ایدئولوژی روحانیون است؟ یا ایدئولوژی انسان بما هو انسان؟ آیا واقعا روشنفکران ما، آنگاه که با مفهوم جمهوری اسلامی روبهرو میشوند و یا این کلمه را میشنوند، جمهوری به اصطلاح آخوندی در ذهنشان تداعی میشود که تنها فرقش با سایر جمهوریها در این است که طبقه روحانیون عهدهدار مشاغل و شاغل پستها هستند؟"[18] این در حالی است که ایشان در یک سخرانی دیگر به لزوم سر کار بودن روحانیون و نیاز به اصلاح ساختار روحانیت میپردازد. " انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، میباید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکر بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل نیز بگذرد، اسلام به کلی مسخ میشود. زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند. به این دلیل لازم است روحانیت را اصلاح کرد، نه اینکه آن را از بین برد. ثابت نگهداشتن سازمان روحانیت در وضع فعلی نیز به انقراض آن منتهی خواهد شد."[19] ایشان در جای دیگر عدم اتکای روحانیت شیعه به دولت را به عنوان نقطه مثبت و اتکای علمای اهل تسنن به دستگاه حاکم را از نقاط ضعف آنان عنوان میکند.[20] همچنین ایشان در جای دیگر در مورد استقلال روحانیت شیعه از دستگاه حاکم اینگونه عنوان میکند " روحانیت شیعه از ابتدا بر اساس بینیازی از قدرتهای حاکم پایهگذاری شد و همیشه سلاطین و بزرگان مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و پیشانی به درگاه آنها بسایند. پس سر دیگر اینکه روحانیت توانسته انقلابها را رهبری کند، استقلال است. و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبودهاند."[21]
پ.ن:
پرونده شهید مطهری در سایت تاریخ ایرانی +
[1] مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 146
[2] همان،ص 54
[3] همان، ص 148
[4] همان، صص 59-60
[5] همان، ص 154
[6] همان، ص 63
[7] همان ص 17
[8] همان، صص 16-17
[9] همان، صص 12-13
[10] همان، صص 10-11
[11] همان، صص 12-13
[12] همان، ص 65
[13] همان، ص66
[14] همان، ص 82-83
[15] همان، ص 18
[16] همان، ص 159
[17] همان، صص 86-87
[18] همان، صص 88-89
[19] همان، ص 193
[20] همان، صص 194
[21] همان، صص 194-195

آدمی در موقعیتهای مختلف، رفتارهای گوناگونی از خود بروز میدهد. اما چگونه می توان این رفتارها را تحلیل نمود و تحلیل این رفتارها چه سودی دارد؟ سوال اساسی که در جستجوی آن هستیم، به طور خلاصه این است که «ما چگونه ما شدیم و رابطه بین گذشته و حال ما چیست؟»
لزوم چنین مطالعههایی در تحلیل وقایع به منظور پیش بینی اوضاع و همچنین برنامه ریزی آینده مبتنی بر پتانسیل جامعه و نزدیک کردن ایدهآلهای برنامهریزان به واقعیت نهفته در نهادهایی چون مردم و اجتماع مطرح میشود. سوال اساسی که در جستجوی آن هستیم، به طور خلاصه «ما چگونه ما شدیم؟ چرا و چگونه چنین که هستیم شده ایم و رابطه بین گذشته و حال ما چیست؟» از همین رو جواب به این سوال، روشنکننده وضعیت ما در آینده خواهد بود.
علت رفتارهای فردی به عوامل متعددی همچون حالتهای فردی، ویژگیهای شخصیتی، تاثیرهای عوامل بیرونی چون فرهنگ، سیاست و اقتصاد، عوامل طبیعی چون آب و هوا، عوامل درونی چون وضعیت روانی و روحی، رویدادهای طبیعی و بسیاری دیگر بستگی دارد. بزرگان علوم انسانی و علوم رفتاری بر این باورند تا با توجه به این عوامل بتوانند تحلیلی علمی نسبت به رفتارهای انسانی ارائه نمایند.
در این بین، یکی از رویکردها نسبت به این موضوع رویکرد و نگرش تاریخی است، بدین مضمون که رفتارهای انسان را با توجه به ریشههای تاریخی وی بررسی و تحلیل مینماید.
آندره زیگفرید یکی از افرادی است که در این رابطه به منظور تحلیل رفتارهای فردی و انگیزههای درونی و بیرونی آن به تحقیق و مطالعه و نهایتا نگارش کتابی به نام «روح ملتها» دست زده است. کتاب شامل 7 فصل به نامهای چهره جدید جهان، واقعبینی لاتینی، هوشمندی و ابتکار فرانسوی، سرسختی انگلیسی، حس انضباط آلمانی، صوفیمنشی روسی و بالندگی آمریکایی میباشد. متد فکری و روش تحقیق حاکم بر کتاب نگرشی به جغرافیا، جامعه شناسی و روانشناسی ملتها و کشورها است که در هر سه این بخشها، روح تاریخی حاکم است.
این کتاب که در سال 43 توسط احمد آرام به فارسی ترجمه شده است، از مقدمه مرحوم مهندس بازرگان استفاده نموده است. این مقدمه شروعی بر تحقیق وی پیرامون خوی ایرانیان و ریشهها و عوامل آن بود. این تحقیق و مطالعه نهایتا منتهی به انتشار فصل الحاقی این کتاب (که گویا در چاپهای بعدی این کتاب بدان افزوده شده است) با نام «سازگاری ایرانی» شد. وی به منظور ارائه تصویر روشنی از ایران و ایرانی از روش حاکم بر کتاب روح ملتها استفاده کرده و همان را به کار بسته است. وی در ضرورت چنین مطالعهای میگوید: «شناسائی کیفیات و روحیات یک ملت بدون مراجعه به پایههای جغرافیایی و ریشههای تاریخی و بدون مطالعه و کشف تاثیرهای مادی و معنوی که عوامل محلی و جریانهای تاریخی در تکوین و تحول آن قم داشتهاند میسر نیست و تا چنین تاثیر و تشخیصها روشن نگردد، هرگونه قضاوت درباره خصوصیات ملی و نژادی و هرگونه طرح و اجرای برنامههای اصلاحی یا انقلابی فاقد اعتبار و ارزش خواهد بود.»
نکته جالب توجه در مورد «سازگاری ایرانی»، شادابی و تازگی و مطابقت داشتن با رفتارهای کنونی افراد جامعه دارد و میتوان گفت که نگاه تاریخی مهندس بازرگان نسبت به مسائل جاری زمان خود در حد بالایی بوده است که توانسته تصویر روشنی از آن تبیین نماید و از طرفی عمق نگاه تاریخی وی را میرساند.
پ.ن:
1. از علی اشرف فتحی به خاطر معرفی و در اختیار گذاشتن این کتاب تشکر میکنم.
2. جزوه/کتاب/کتابچه/فصل الحاقی/مقاله «سازگاری ایرانی» را میتوانید از اینجا دانلود نمایید.
3. صفحه آندره زیگفرید در ویکی پدیای انگلیسی +

اسامی زنان نماینده بعد از انقلاب اسلامی:
| شماره | دوره و سال | نمايندگان و حوزه انتخابيه |
| 1 | اول 1358-1362 تعداد کل نمایندگان: 327 |
اعظم السادات طالقانی: تهران |
| گوهرالشریعه دستغیب: تهران | ||
| عاتقه صدیقی: تهران | ||
| مریم بهروزی: تهران | ||
| 2 | دوم 1362-1366 تعداد کل نمایندگان: 275 |
مریم زعفرانی بهروز (بهروزی): تهران مرضیه حدید چی دباغ: همدان گوهر الشریعه دستغیب: تهران عاتقه صدیقی (رجائی): تهران |
| 3 | سوم 1366-1370 تعداد کل نمایندگان: 278 |
مریم زعفرانی بهروز (بهروزی): تهران |
| مرضیه حدید چی دباغ: همدان | ||
| گوهر الشریعه دستغیب: تهران | ||
| عاتقه صدیقی (رجائی): تهران | ||
| 4 | چهارم 1370-1374 تعداد کل نمایندگان: 272 |
نفیسه فیاض بخش:اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات |
| قدسیه سیدعلوی:مشهد | ||
| مرضیه وحیددستجردی: تهران | ||
| منیره نوبخت: تهران | ||
| مریم زعفرانی بهروز (بهروزی): تهران | ||
| پروین سلیحی: تهران اختر درخشنده: کرمانشاه |
||
| فخرالتاج امیر شقاقی: تبریزفاطمه همایون مقدم: تبریز | ||
| 5 | پنجم 1374-1378 تعداد کل نمایندگان: 274 |
نیره اخوان بیطرف: اصفهان |
| نفیسه فیاض بخش: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات | ||
| شهربانو امانی انگنه: ارومیه | ||
| مرضیه حدید چی: همدان | ||
| الهه راستگو: ملایر | ||
| فاطمه رمضان زاده: تهران | ||
| قدسیه سیدعلوی: مشهد | ||
| مرضیه صدیقی: مشهد | ||
| زهرا پیشگاهی: اصفهان | ||
| مرضیه وحید دستجردی: تهران | ||
| منیره نوبخت: تهران | ||
| فائزه هاشمی بهرمانی: تهران | ||
| فاطمه کروبی: تهران سهیلا جلودارزاده: تهران |
||
| 6 | ششم 1378-1382 تعداد کل نمایندگان: 273 |
شهربانو امانی انگنه: ارومیه |
| سهیلا جلودارزاده: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات | ||
| فاطمه حقیقت جو: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات | ||
| سیده فاطمه خاتمی: مشهد | ||
| فاطمه راکعی: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات | ||
| طاهره رضازاده: شیراز | ||
| مهرانگیز مروتی: خلخال اعظم ناصری پور: اسلام آباد غرب حمیده عدالت: دشتستان |
||
| اکرم مصوری منش: اصفهان | ||
| وحیده علائی طالقانی: تهران جمیله کدیور: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات |
||
| الهه کولائی: اسلامشهر/تهران/ری/شمیرانات | ||
| 7 | هفتم 1382-1386 تعداد کل نمایندگان: 281 |
فاطمه آجورلو: کرج سهیلا جلودارزاده: تهران |
| فاطمه آلیا: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| نیره اخوان بیطرف: اصفهان | ||
| لاله افتخاری: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| فاطمه رهبر: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| عفت شریعتی کوه بنانی: مشهد/کلات | ||
| الهام امین زاده: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| رفعت بیات: زنجان/طارم | ||
| هاجر تحریری نیک صفت: رشت | ||
| عشرت شایق: آذر شهر / اسکو / تبریز | ||
| نفیسه فیاض بخش: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| مهرانگیز مروتی: خلخال / کوثر | ||
| 8 | هشتم 1386-1390 تعداد کل نمایندگان: 297 |
فاطمه آجورلو: کرج |
| فاطمه آلیا: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| نیره اخوان بیطرف: اصفهان | ||
| لاله افتخاری: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| زهره الهیان: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| فاطمه رهبر: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات | ||
| عفت شریعتی کوه بنانی: مشهد/کلات | ||
| طیبه صفایی: اسلامشهر / تهران / ری / شمیرانات |
به دلیل بافت شرقی و سنتی جامعه ایران، مردان در اینگونه گروهها همانند گروههای سیاسی فعالیت پررنگتری داشتند. با این حال پس از آغاز مدرنیزاسیون در اوایل دهه چهل و اصرار حکومت بر فعالیتهای اجتماعی زنان، حضور دختران و زنان چریک در گروههای مخالف حکومت شاه بیشتر شد و تابوی فعالیت سیاسی و نظامی زنان روزبهروز بیشتر شکسته شد.
زنان حتی در تشکیل خانههای تیمی، حمل اسلحه، بمبگذاری و ترور مورد استفادهی گروههای مسلح قرار میگرفتند. مجاهدین خلق یکی از سازمانهایی بود که درخلال فعالیت مسلحانه، به عضوگیری از زنان نیز پرداخت. تا زمانی که مجاهدین خلق در چشم ساواک بزرگ نمینمود، سازمان یک گروه به اصطلاح مذکر” بود یعنی تمام افراد آن را مردان تشکیل میدادند. اما پس از حساسیت ساواک نسبت به آنان و دستگیری کادر رهبری سازمان، مجاهدین نیز به عضوگیری از بین زنان روی آوردند. بعدها متوجه شدند که حضور زنان در گروه و سازمان میتواند یک پوشش امنیتی باشد؛ چه به منظور پوششی برای مخفی نگه داشتن «خانههای تیمی» و چه برای «ارتباطات سازمان». با توجه به حساسیتی که ساواک بر روی مردان داشت، زنان میتوانستند با استفاده از زنانگی خود هم اهداف سازمان را پیش ببرند و هم حساسیت ساواک را به خود جلب نکنند.
با شروع عضوگیری زنان در سازمان مجاهدین و راهیابی آنان به کادرهای مرکزی سازمان، خانههای تیمی به منظور فعالیتهای گروه میزبان آنان شد. راهیابی آنان خالی از حاشیهسازی نبود و عدم اعتقاد برخی اعضای سازمان به حدود و ضوابط شرعی موجب رواج برخی شایعات در مورد مسائل غیر اخلاقی سازمان شد و طبق برخی اسناد ساواک، این مسائل موجب از هم پاشیدن خانوادههای برخی از اعضای سازمان شد.[۱] از زنان فعال این سازمان میتوان به اشرف ربیعی (همسر اول مسعود رجوی که پادگان اشرف بغداد به نام اوست) و مریم قجر عضدانلو (همسر کنونی رجوی) اشاره کرد.
علاوه بر مجاهدین خلق که بخشی از آنها مارکسیست شدند، گروههای مبارزاسلامی نیز پذیرای برخی زنان چریک بودند. مرضیه حدیدچی (معروف به طاهره دباغ) از زنان چریک مسلمان بود که سالها به مبارزه علیه حکومت پرداخت و در فلسطین و لبنان مدتها مشغول آموزش نظامی بود. او بارها بهدست ساواک به شدت مورد شکنجه واقع شد و خود درباره این شکنجهها گفته است سوزنهایی که ناخنهایمان را میشکافتند، سیگارهایی که بدنمان را میسوزاندند تا خاموش شوند و سیلیها و شلاقهایی که مدام بر بدنمان میزدند هیچکدام مانع حرکت انقلابی ما نشد.»
در میان گروههای نظامی مارکسیست و غیر مذهبی نیز زنان به ردههای مهمی دست یافتند. اشرف دهقانی از زنانی است که به مبارزه مسلحانه در گروه فدائیان خلق روی آورد. مستوره احمدزاده از دیگر زنانی بود که به این گروه پیوست. شایان ذکر است که فعالیتهای وی به همراه برادر خود وارد فازنظامی گروه شد. فدائیان خلق از گروههای مارکسیست بودند که اعتقاد به بسیج تودهها و پیاده کردن جنگهای چریکی و شهری به منظور برکندن ریشههای ظلم داشتند. لازم به ذکر است که بیشترین زنان کشته شده در جریان مبارزات مسلحانه مربوط به همین گروه بودهاند. از میان ۳۳ زن کشته شده در مبارزات چریکی، ۲۲ نفر (٪۶۶) از آنان متعلق به گروه فدائیان خلق هستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بویژه با آغاز جنگ تحمیلی، اگر چه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان نسبت به دوران پهلوی رشد کمی و کیفی محسوسی پیدا کرده بود، اما سابقه فعالیتهای چریکی زنان نتوانست جایگاه آنان را در میادین جنگ با عراق پررنگ کند و فعالیتهای زنان در جریان دفاع مقدس بیشتر محدود به کمکرسانی از پشت جبههها بود. اگر چه در این میان استثناهایی همچون خانم دباغ وجود داشتند که تا ردههای فرماندهی سپاه ارتقا یافتند. در میان گروههای اپوزیسیون پس از انقلاب نیز تغییر خاصی در جایگاه نظامی و چریکی زنان دیده نشده است.
[۱]سید حمید روحانی در جلد سوم «نهضت امام خمینی» به تفضیل به بررسی و بیان این موضوع پرداخته است. صص ۵۷۰-۵۳۸
این مطلب در چارقد
مروری بر نقش تظاهراتها در انقلاب
پس از گسترش اعتراضات و فراگیر شدن انقلاب به تمامی اقشار جامعه و تبدیل شدن نهضت و جنبش به یک انقلاب عمومی، طیفهای مختلف مردم به صحنه مبارزه وارد شده و در این امر به نوبه خود مشارکت کردند. اعتصاب، مبارزه چریکی، سخنرانی، پخش اعلامیه، تربیت نیروهای حزبی و … از جمله راههایی بود که ملت برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی در پیش گرفتند.

در این بین، تظاهرات فراگیرترین و عمومیترین روش مبارزه با رژیم پهلوی و رساندن صدای آزادیخواهی، قانونطلبی و اعتراض به وضعیت کنونی به گوش دولتمردان بود. تظاهراتها و اعتراضها در سالیان منتهی به انقلاب (سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷) به اوج خود رسیده بود. تظاهرات ۱۹ دی ۵۶ و چهلمهای شهدای شهرها، تظاهرات عید فطر ۵۷، کشتار ۱۷ شهریور ۵۷ و تظاهراتهای تاسوعا و عاشورا ۵۷ را میتوان از بزرگترین تظاهراتهای برگزار شده در تاریخ انقلاب به حساب آورد. منابع مختلف تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی اعتراضی روز عاشورا را بالغ بر یک تا چهار میلیون نفر تخمین زده بودند. همچنین تظاهرات در انتقال پیام انقلابیان به گوش حاکمان به مانند دیگر روشها موثر واقع شده بود. ارتشبد فردوست، دوست دیرینه شاه و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی در خاطرات خود از مشاهده تظاهرات روز عاشورا توسط محمد رضا شاه یاد میکند. «شاه پس از مشاهده جمعیت معترض از ازهاری نخست وزیر خود میپرسد: «پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟!»[۱]
تظاهراتهای انقلابی به منظور ابراز انزجار نسبت به حاکمیت محدود به قشر خاصی از جامعه نبوده و زنان نیز در این تظاهراتها حضوری فعالانه داشتهاند. شایان ذکر است که در فرهنگهای انقلابی، حذف عنصر زن از صحنه نظر کاری بیهوده و نسنجیده است.
بر طبق منابع تاریخی اولین حرکتهای شرکت گرفته از سوی بانوان به منظور رسیدن به خواستههای خود به هنگامه مشروطه و بعد از آن منتهی میشود. از اولین مشارکت های آنان در امور سیاسی اجتماعی مربوط به شرکت در تظاهرات های انقلاب مشروطه میشود: «نوشتهاند که در سال ۱۲۸۵ ش که مشروطه خواهان در باغ سفارت بریتانیا متحصن شدند، چندین هزار زن گرد آمدند تا به اعتصاب کنندگان بپیوندند اما مقامات بریتانیایی مداخله کردند و مانع شرکت آنها شدند.»[۲]
بانوان با توجه به شرایط زمان، پا به پای مردان و بعضا گامی فراتر از آنان قدم برداشته و میدارند. در هنگامه انقلاب، به دلیل شرایط حاکم، فعالیتهای بانوان در ملا عام محدودتر بود، اما با داغتر شدن تنور انقلاب، آنان نیز به عرصه مبارزات عمومی پیوستند و در اعتراضهای صورت گرفته به سیاستهای رژیم، حضوری فعال داشتند. زنان عموما در کنار مردان و به پیروی از آنان به تظاهرات میپرداختند، اما اولین اعتراض مستقلشان در شهریور ۵۷ در زنجان برگزار شد.[۳] امام خمینی در مورد نقش زنان پیرامون شرکت در مبارزه انقلابی میفرماید: «ما همه در این نهضت سهیم هستیم و شما خانمها سهم بزرگ دارید یعنی آمدن شما خانمها به خیابانها و میدانهای مبارزه موجب این شد که مردها هم قوه پیدا بکنند، تقویت بشوند روحیه آنها هم با آمدن شما تقویت بشود شما سهم بزرگی را در این نهضت دارید.»

مرحوم حجت الاسلام و المسلمین عمید زنجانی در خاطرات خود از شرکت زنان در راهپیماییهای انقلاب و نقش آنان در تظاهراتها اینگونه یاد میکند: «در راهپیماییهای جنوب تهران زنان نقش خیلی زیادی داشتند و صدای زنان بسیار رساتر از مردان بود.» ایشان همچنین به مسائل مطرح شده پیرامون راهیابی بانوان به عرصه عمومی و شرکت آنان در راهپیماییها اشاره میکند: «خیلی عجیب بود که آن زمان دیگر اشکالات شرعی که بعضی از خشکه مقدسین میگرفتند و میگفتند که صدای زنان را نباید مردها بشنوند و از اینجور حرفها خیلی مطرح نبود، یعنی به گوش ما نمیرسید و بعدها کم کم این شبهات مطرح شد که آقا مثلاً آمدن زن چطور است؟ بیاید یا نیاید؟ خوب در جواب گفته میشد، اگر واقعاً این کار وظیفه است احتیاجی به اجازه شوهر هم ندارد، برای این که انجام وظیفه است و اگر وظیفه نیست شما باید بنشینید اصل مسایل انقلاب را بین خودتان حل کنید و نه ایکه درگیر یک مسأله فرعی باشید که آیا زن میتواند در تظاهرات داد بزند یا نه.»[۴]
به گواهی عکسهای و فیلمهای منتشر شده، زنان شرکت کننده در تظاهرات عمومی دارای طیف بندی مختلف و گوناگونی بودند به گونهای که نمیتوان شرکت کنندگان را در قالبهای چون با حجاب یا بیحجاب، مذهبی یا غیر مذهبی و … به حساب آورد. از آنجا که مبارزات به منظور رسیدن به جامعه مدنی و تحقق آزادی و رهایی از استعمار و استبداد یک صدا شده بود موجبات همراهی و همکاری گروهها و طیف های مختلف شده بود.
[۱]ظهور و سقوط پهلوی-خاطرات ارتشبد حسین فردوست-انتشارات اطلاعات-ص ص ۵۸۹ و ۵۹۰
[۲]نقش سازمانهای زنان در انقلاب مشروطه، یشایائی، مجله حقوق زن صفحات ۴۳-۴۶
[۳] http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=825775
[۴]خاطرات حجت الاسلام و المسلمین عمید زنجانی، ص ۲۱۳
پ.ن: این نوشته با اندکی تغییر در چارقد
۱. پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین (علیهالسلام)، شهیدی، سید جعفر، ص۱۱۲-۱۱۵
۲. چنان که مروانبنحکم به حاکم مدینه در حضور حضرت برای گرفتن بیعت گفت: «او را رها مکن! که اگر بیعت نکرده برود دیگر هرگز به او دست نخواهی یافت، اگر بیعت نکند او را بکش.»۳. البته در میان افرادی که حسینبنعلی (ع) با آنان مشورت میکرد و یا افرادی که نظرات خود را پیرامون حرکت حضرت بیان میکردند. افرادی چون ابنعباس نیز بودند که حضرت را از چنین حرکتی بر حذر داشتند، اما حجت با نامههای کوفیان و تاییدیه نامه مسلم به حضرت بر وی تمام گشت و رهسپار کوفه شد.
۴. شهید جاوید، صالحی نجفآبادی، نعمتالله، ص۲۱۷
این نوشته در چارقد

«تسخیر» اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران است. روایتی که توسط یکی از اعضای شرکت کننده در این رویداد به رشته نگارش در آمده.

ابتکار، هدف از انتشار این کتاب را بیان حقایق از درون برای پر کردن شکاف ایجاد شده و پیشروی به سوی گفتگو میداند. وی هدف از انتشار این کتاب را بیان حقایق از درون برای پر کردن شکاف ایجاد شده و پیشروی به سوی گفتگو بین دو ملت میداند. این کتاب، ۲۰ سال پس از تسخیر لانه جاسوسی در فضای بوجود آمده از انتخابات ۲ خرداد ۷۸ به چاپ رسیده است. آرمانهایی که ذیل «گفتگوی تمدنها» مطرح میشد. اهدافی که شاید در فضای کنونی به عنوان مضحکانهترین اهداف شناخته شود.
یکی از نقاط ضعف عمده کتاب عدم اشاره آن به مرگ شاه در آمریکا و تغییر خواستههای امام به عنوان رهبر انقلاب از آمریکا میباشد. تا قبل از مرگ شاه، در ابتدا تمامی و پس از آن قسمتی عظیمی از خواستههای امام و انقلابیون از آمریکا بازگشت شاه به ایران بوده است، اما پس از مرگ وی پیام ۴ مادهای امام جای آن را گرفت. وی بدون اشاره به این موضوع، ساکت از کنار آن میگذرد و خاطرات گذشته خود را در فصل پایانی که به روانی فصلهای قبل کتاب نیست به پایان میبرد.
در همین رابطه:
+ ۱۳ آبان؛ پایان یک قرن رابطه
سخنرانی ۱۳ خرداد ۴۲ امام خمینی و دستگیری ایشان، قیام ۱۵ خرداد به نشانه اعتراض به دستگیری و حبس امام، تبعید امام خمینی به علت سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۴۳، اعدام سران احزاب مخالف رژیم وقت، گشایش حسینیه ارشاد و سخنرانیهای دکتر شریعتی، پیروزی جیمی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و آزادیهای سیاسیاجتماعی ناشی از این پیروزی در داخل کشور، گسترش آزادیهای مشروع مدنی در کشور و آزادی زندانیان سیاسی، ۵ برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی و سرآزیر شدن درآمدهای کلان نفتی به کشور، عدم ثبات در سیاستهای اقتصادیسیاسی رژیم و جابهجاییهای پیدرپی دولتهای وقت، وخامت حال محمد رضا شاه، خروج از ایران، افزایش فقر و اختلاف طبقاتی، اعلام حکومت نظامی، واقعه ۱۷ شهریور در میدان شهدا(ژاله)، اعتصابات گسترده، خروج شاه از ایران، ورود ژنرال هایزر به ایران و ماموریت برای کنترل اوضاع، ورود امام و … از جمله حوادث مهمی است که در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. نظریه پردازان پیرامون چگونگی وقوع انقلاب تاکنون ۴ نظریه برای وقوع و پیروزی آن مطرح کرده اند:
۱. این رویداد با حمایت و پشتیبانی غرب صورت گرفته و انقلاب در ایران از دسیسه های آمریکا و غرب است.
۲. مشکلات اقتصادی و شکاف طبقاتی به وجود آمده در سالیان ۵۰-۵۷ و بخصوص ۵۶ و ۵۷ موجب فشار به قشر ضعیف و متوسط جامعه شده و این قشر را به صحنه کشیده.
۳. انقلاب اسلامی یک حرکت اسلامی بوده و به علت پایمال شدن اصول مذهبی و اسلامی مردم، موجبات انقلاب فراهم شد.
۴. عدم وجود آزادیهای سیاسی و آزادیهای اجتماعی عامل به خیابان کشیدن مردم و ابراز انزجار خود از رژیم پهلوی شده.
طرفداران هر یک از این نظریات شواهدی از رویدادهای تاریخی را برای مدعی خود مطرح میکنند به گونهای که تصور پیدا کردن یک عامل به عنوان علت وقوع انقلاب امری ناممکن به نظر میرسد.
کتاب «یادداشت های انقلاب» اختصاص به مقالات و یادداشتهای دکتر صادق زیباکلام در روزنامه و مجلات پس از سال ۵۷ دارد. این کتاب شامل ۱۱ مقاله و یادداشت پیرامون انقلاب اسلامی است. وی از نظریه پردازان علت وقوع این اتفاق بزرگ به حساب میآید. کتاب «مقدمهای بر انقلاب اسلامی» که بیان کننده نظریه ایشان است به واکاوی علل وقوع انقلاب میپردازد. وی بر این عقیده است که نبود آزادیهای سیاسی و اجتماعی و درخواست آزادیهای مدنی علت وقوع انقلاب است. کتاب «یادداشتهای انقلاب» بیشتر به دفاعیات ایشان از نظریه خود و بیان نظراتشان پیرامون علل اصلی و فرعی پیرامون این مهم میپردازد.

در همین رابطه:
تبدیل شدن به فرد یک معترض در ابعاد گسترده در زندگی فردی و اجتماعی از مثالهای ملموس این وضعیت است.
*متن خالی از آشفتگی نیست، بگذارید به حساب یک ذهن باز اجتماعی شده که هنوز نمیداند اتفاقی افتاده یا نه!
جدایی نیروهای جوان و انقلابی از نهضت آزادی، کار بر روی ایدئولوژی و «شناخت»، «تکامل» و «راه انبیا- راه بشر» که نتایج آن محسوب میشود، شروع فعالیتهایی بر ضد رژیم بر اساس نهضت های آزادی بخش جهان، تبدیل مبارزه به یک علم برای پیشبرد اهداف انقلابی، تربیت نیروی نظامی در فلسطین و اردوگاههای الفتح برای مبارزه مسلحانه، هواپیماربایی برای آزادی زندانیان سازمان که در عراق توسط نیروهای بعثی دستگیر و به ایران اعزام میشوند، متلاشی شدن کادر اصلی و تشکیلدهنده سازمان، اعلام موجودیت «سازمان مجاهدین خلق ایران» و … گوشهای از تاریخ پر فراز و نشیب ایران معاصر محسوب میشود، گوشهای که در اختیار سازمان مجاهدین خلق است. سازمان مجاهدین خلق ایران (پیدایش ۱۳۴۴) را به راستی میتوان به عنوان یکی از قدرتمندترین احزاب ایران پس از مشروطه به حساب آورد. جدایی کادر اصلی این سازمان (محمد حنیف نژاد، سعید محسن، عبدالرضا نیکبین رودسری و اصغر بدیع زادگان) از نهضت آزادی (به رهبری مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی) و تشکیل این سازمان با نظر به مصلحت بینی نهضت آزادی که به دیده ی موسسان این سازمان خوش نمیآمد و میبایست مبارزه را به نحو دیگری پیگیری کرد تاریخ ایران و سرنوشت هزاران جوان پرشور را دگرگون کرد. در بین نیروهای سازمان مجاهدین خلق، هنرمندان سرشناس نیز به چشم میخورند.

موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در دوره سه جلدی خود با نام سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴-۱۳۸۴) به بررسی تاریخ این سازمان بر اساس اسناد برجای مانده نموده. این دوره در سال ۱۳۸۹ توسط همین مؤسسه به صورت خلاصه در یک جلد به بازار کتاب روانه شد. این مجلد از شرح و بست های پر تکلف تاریخی به دور بوده و میتواند دیدی کلی نسبت به سازمان به خواننده بدهد، اما دوره سه جلدی شامل جزئیات فراوانی میباشد که برای خواننده عام پرتکلف و خستهکننده میباشد.
به هر حال برای آشنایی با این سازمان پرفراز و نشیب خواندن این کتاب میتواند کمک شایسته ای نماید.

در همین رابطه:
- دانلود دوره سه جلدی کتاب «سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴-۱۳۸۴)» (دانلود کتاب به تفکیک فصل)
- ریشهیابی پیدایش و تحولات بعدی سازمان مجاهدین خلق (گفتگو با سعید شاهسوندی توسط لطف الله میثمی)